به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد حسنی سعدی در وبلاگ به کجا چنین شتابان نوشت: بعد خانوار در ایران به زیر چهار نفر رسیده است و این بدین معناست که بسیاری از خانواده های ایرانی الگوی تک فرزندی را برای خود برگزیده اند. منهای بحث علمی و جمعیت شناسی ماجرا از دیدگاه جامعه شناختی پدیده تک فرزندی که به پدیده امپراطوران کوچک موسوم است در دنیا محل بحث ها و بررسی های فراوان بوده است. اگر برخی آثار مثبت معدود تک فرزندی که در دیدگاه اقتصاد و تربیت فرزند مطرح می شود را کنار بگذاریم آثار منفی بسیار زیادی در سطح خانواده و جامعه بر آن مترتب است.
شاید مهمترین مشکل ناشی از تک فرزندی مشکلات ارتباطات اجتماعی فرزند یگانه خانوار باشد. نداشتن هم بازی در خانواده و ورود ناگزیر به دنیای بزرگترها آثار منفی فراوانی بر روحیات فرزند خواهد گذاشت. در عین حال پرورش نیافتن حس رقابت جویی مسالمت آمیز که در میان خواهر و برادرها وجود دارد از دیگر معضلات این الگوی خانوار محسوب می شود. این قضیه اجتماعی شدن فرزند را به شدت متاثر می کند و خصوصا در ایام تحصیل ارتباط با همسالان را برای وی به معضلی تبدیل می کند.
در کنار این ماجرا توجه متمرکز پدر و مادر بر روی یگانه فرزندشان موجب تقویت غرور کاذب در فرزند می شود و توقعات او را در سطحی بالا می برد که تحمل شکست ها و ناکامی ها را برای وی در جامعه دشوار می کند. در عین حال در سوی دیگر حساسیت افراطی و وسواس گونه پدر و مادر بر روی گفتار و رفتار فرزند ممکن است تاثیرات منفی بر تربیت او داشته باشد.
از اینها هم که بگذریم فرض وارد آمدن آسیب به تک فرزند مثل معلولیت یا مرگ وی می تواند بینان خانواده را نابود کند و چنانچه در مواردی مشاهده هم شده است موجب عدم امکان ادامه حیات اجتماعی برای پدر و مادر شود. در بسیاری موارد امکان فرزند آوری نیز برای پدر و مادر فراهم نیست و سرنوشت نامعلومی را برای آنها رقم می زند. در صورتی که وجود فرزند یا فرزندان دیگر از این آسیب محتمل جلوگیری می کند.
افسردگی ناشی از بزرگ شدن و ازدواج فرزندان در خصوص خانواده های تک فرزند به شدت بیشتر احساس می شود . خصوصا خانواده هایی که در سالهای اول ازدواج تنها فرزند خود را به دنیا آورده باشند به ناگاه در سن حدود چهل سال دوباره تنها می شوند. در خانواده هایی که یکی از پدر و مادر دچار مشکلاتی مثل مریضی، معلولیت و یا مرگ می شود نیز بار مسئولیت تحمل این مشکل بر روی یک فرزند سنگین تر از مواردی است که فرزندان بیشتری حضور دارند. نسل بعد از تک فرزند ها هم معضلات فراوان تری خواهد داشت. اینان عمو، عمه، خاله و دایی نخواهند داشت و تنها بستگان آنها پدر و مادرشان هستند که این خود موجب انزوای اجتماعی خاصی خواهد شد. داشتن خواهر و برادر از جنس مخالف سبب می شود در فرآیند شناخت فرد از جنس مخالف تسهیل شود و او در ازدواج نیز موفقتر باشد که تک فرزند ها از آن هم محرومند.
جامعه ای که همه آحاد آن تک فرزند ها باشند قطعا جامعه ای دلپذیر و دوست داشتنی نیست. انسانهایی درون گرا و فاقد اعتماد به نفس و در عین حال مغرور که توانایی ارتباطات قوی اجتماعی را ندارند و در لاک تنهایی خویش فرو می روند. جامعه تک فرزندها شبیه شبه جزایری منفرد است که روابط عاطفی در آن به حداقل رسیده است. انسانهایی افسرده و درون گرا این جامعه را تشکیل می دهند که طبیعتا احساس پوچی و گرایش به خود کشی در آن به شدت افزایش می یابد. تصور آپارتمان نشینی، تک فرزندی و زندگی مجردی در کنار هم در یک شهر بزرگ و فاقد مولفه های فرهنگی مثبت دشوار و پیامدهای آن غیر قابل پیش بینی است.